خدایا !

دگر در توانم نیست

تا کی این راز یخ زده را

در قلب بی روحم تحمل کنم ؟

تابستان است اما

احساس سرما میکنم 

حس میکنم اشکهایم نیز یخ زده اند 

آن ها نیز خود را برای خداحافظی آماده میکنند

خداحافظی از دنیایی که آدمک هایش فقط برای به تمسخر گرفتن دیگران نفس میکشند 

نفس های یخ زده ای که

از دست صاحبشان کلافه اند .....

خدایا خسته ام از این دنیا با تمام آدم های مسخره اش .....