کمک .................
بالشم شب ها خیس می شود
مغزم شب ادراری گرفته است
و
تو
توی خواب هایم
به جای
لب هایم
مغزم را می بوسی
دلتنگ چیزی نیستم
فقط
مثل
سگ
می ترسم
کاش
یک گرم
هرویین
می آوردی
که به اعصاب باریک من
تجاوز کند
من
اشتباه شده ام
مغزم را به زنجیر می کشم
و هم خوابه ی تنبورم می شوم
زندگی ام را
می اندازم توی توالت
و سیفون اش را می کشم
راحت خواهم خوابید
مغزم فریاد می کشد
توی تاریکی شب
دو تا چشم باز است
و
زمزمه می کند
کمک
من
دارم
دوباره
فرو می روم
+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۹:۱۱ ق.ظ توسط دل شکسته
|