سلام دوستان








۱- هر کسی تویه این بلاگ چیزی خوند نظر بده بعد بره بیرون
۲- هر کسی شعری داشت به من میل بزنه با اسم خودش میزارم تویه بلاگ.
۳-از دوستانی که اهل بلاگ نویسی هستن می خوام که اگه دوست دارن با هم تبادل لینک کنیم.
با تشکر








۱- هر کسی تویه این بلاگ چیزی خوند نظر بده بعد بره بیرون
۲- هر کسی شعری داشت به من میل بزنه با اسم خودش میزارم تویه بلاگ.
۳-از دوستانی که اهل بلاگ نویسی هستن می خوام که اگه دوست دارن با هم تبادل لینک کنیم.
با تشکر
حيف ...
حيف كه رفت و سپيدي و پاكي اش را با خود برد ...
حيف كه آمد و حسرت و افسوس را با خود آورد ...
حيف ...
حيف كه رفت ...
و شكوفه آمد ...
شادي آمد ...
شعر آمد ... 
صدا آمد ...
صدايي كه فرياد حسرت را
در نجوايي حسرت بار
به وزش نسيم سپرد و
ديگر شينده نشد.![]()
چرا مي نويسيم؟
مي نويسيم چون نوشتن تصوير كردن ذهن است در غالب كلمات و تا اين تصوير سازي صورت نگيرد, در حركت دايروي و سيال ذهن محبوس خواهيم بود.در اين صورت است كه حافظه مان ياريمان نمي دهد و سرگشته وار به دور لغتي براي تصوير كردن ذهنمان مي گرديم.متناقض فكر مي كنيم و متناقض زندگي مي كنيم.سرمان درد مي گيرد و احساس تهوع مي كنيم.
مي نويسم چون اعتقاد دارم:هر چيز كه قابل بيان نباشد را نبياد گفت!بايد خورد و به قول دوستمان بايد براي هضم آن معده اي قوي داشت
در ميان موجهايی که تازه به دنيا آمده اند،در انبوه شاخه هايی که عاشقانه شکوفه کرده اند،لا به لای ابرهای مهربانی که فردا باران می شوند ،تو را می بينم در تاج طلايی خورشيد،در صدای مرغ های سپيد دريايی،در زيبايی اشعارحافظ،در جذبه پری های گمشده و در آينه ای که جز تصوير تو ثروتی ندارد،تو را می بينم. من بی تو يک بوسه فراموش شده ام،يک شعر پر از غلط،يک پرنده بی آسمان،يک نسيم سرگردان،يک رويايی ناتمام.من بی تو بهاری غريبم که در برف متوقف مانده است.يک جويبار سرد که هيچ وقت به دريا نمی رسد.يک عشق باشکوه که مجالی برای شکفتن ندارد.يک شاعر ارغوانی که نمی تواند آخرين بيت غزل های عاشقانه اش را بسرايد.مهربونم،می خواهم تمام تمام سيب های دنيا را برايت بچينم و روی پوست زلالشان بنويسم
<< عاشقانه دوستت دارم>>.