خیلی جالبه..............
امید
شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر میگشت و به عقب خیره
میشد. ناگهان خدا
فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او
چند بار به عقب نگاه کرد... او امید به
بخشش داشت
عشق
امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من
خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس
نیست .شاهزاده
گفت:عاشق نیستی !!!!عاشق به
غیر نظر نمی کند
زیبایی
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته
های چسب زخمی که در دست
داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب
زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو
برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من
باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد
شانه هایش را بالا انداخت
و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام
+ نوشته شده در سه شنبه هفتم تیر ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۴۳ ق.ظ توسط دل شکسته
|