..............................
یک نفر هست که از پنجرهها یک نفر هست که از راه دراز باز پیوسته مرا میخواند
نرم و آهسته مرا میخواند
گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم میماندیک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست
مثل لحظات خوش کودکیام
پر ز عطر نفس شببوهاست
یک نفر هست که چون چلچلهها
روز و شب شیفته پرواز است
توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است
یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم میروید
آسمان، باد، کبوتر، باران
قصهاش را به زمین میگوید
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۸ ب.ظ توسط دل شکسته
|