هــ ــر روز شــاید

ده ها رنگین کمان در دهــانِ ما نطفـ ـه می بست

و بی رنگی کمیاب ترینِ چیزها بود

اگر شـ ـکستنِ قلبــ و غـ ـرور صـدا داشت

عاشقان سکوتِ شبـــ را ویران می کردند

اگر به راستی

خــواستن تـ ــوانستن بود

محـال نبود وصـ ــال!

و عاشقـان که همیشه خواهـانند

همیشه می توانستند تن ها نباشند...

 

+ آزاد ترین مردی ... وقتی که نگی ای کاش

+ میدونم ... خوبم میدونمممم

+ نیاز دارم با سکوت محرم رازم بشی ... همین