روایت عشقت
حدیث عشق تو را در ازل سروده خدا
به نام حضرت چشمت غزل سروده خدا
به راویان تو در هر کرانه عیدی داد
برای گفتن تو در ترانه بیتی داد
و بیت بیت تورا دسته کرد با مویت
تمام شعر تبرک شد از بویت
بچرخ ،رقص قلم در میان دست تو است
تمام صفحه ی امشب خراب و مست تو است
ورق زدی به قناری شبی که جاری بود
نوید هر قدمت رستن بهاری بود
سرود و نغمه ی تو قطعه قطعه شد آواز
شبیه قصه ی آوازی الهه ی ناز
خدا سرود تورا راوی تو من بودم
برای خواندن این شعر از تو ممنونم
+ نوشته شده در پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۱۲ ق.ظ توسط دل شکسته
|