میدانی
؟
دلم از
مادر هایمان میگیرد
بدبخت
هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده
خیانت
نمیکردند .. نه برای اینکه از زندگی راضی بودند
نه ..
خیانت هم شهامت میخواست ..
نسل تو
از مادر هایمان همه چیز را گرفت
جایش
النگو داد ...
مادرم
از خدا میترسد ...
از لقمه ی حرام میترسد ...
از همه چیز میترسد
تو هم
که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است ..
دردم می
آید ...
این را هم بخوانی میگویی اغراق است
ببینم
فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش کتک میخورد
باز هم
همین را میگویی
ببینم
آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟؟
دردم
می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...
و
آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ...
مادرت
اگر روزی جرات پیدا کردی ازش بپرس
...
بیچاره
سرخ می شود و جوابش را باور کن به خودش هم نمی دهد
...
دردم
می آید
از این
همه بی کسی دردم می آید .