این روزها  در من خدایی می کند...چیزی شبیه تو...

تو که هستی انگار آرامترم...

در زندگی چیزی هست که می خواهمش...

چیزی هست که مرا به این زمین پیوند می دهد...

وقتی نیستی انگار در این دنیا جایی ندارم...

روز و شب هایم به کندی می آیند و میروند...

لحظه ها انگار جان می کنند که تمام شوند...

و مرا به روزهای آمدنت برسانند...

این روزها چقدر دلم عجیب...

دلم هوای مهربانیت را کرده...

حوا بودن را دوست دارم و...

طعم شیرین بوسه های تو بر سیب وجودم...

تو...آدم  من   حوا     باش !لب هایت را دریغ نکن

وقتی هوس سیب کرده اند...!

این روزها انگار غفلت آدم را قرض گرفته ای...

چه خوش طعم است  و وسوسه انگیز

حس شیرین غفلت از همه باید ها و نباید ها...