نپرسیدی زحال من .............
چشام گریون دلم پرخون ،نپرسیدی زحال من
عجیب وسخت شدم داغون ،نپرسیدی زحال من
عجیب وسخت شدم داغون ،نپرسیدی زحال من
گذشتم من از این وادی ،نگفتی ازچه می نالم
چشام گریون دلم پرخون ،ندیدی بی پروبالم
ندیدی حس واحساسم ،نفهمیدی که درگیرم
نگفتی عاقبت ای دل،بدونه تو،که می میرم
شکست قلبم چقد آسون،ندیدی له شدم اینجا
نفهمیدی که پر دردم چی اومد برسر ماها
چه احساس لطیفی بود ،کنارت زندگی کردن
نشستن پای اون چشما به توبالندگی کردن
چشام گریون دلم پرخون ،ندیدی حال وروزم را
نفهمیدی نپرسیدی که من داغون شدم تنها
تورفتی وغم رفتن ،نشست توقلب واحساسم
میدونستی تواحوالم میدونستی که حساسم
میگم برگرد بیاپیشم ،بیا بنشین درآغوشم
کنم خواهش ز قلب تومکن هرگز فراموشم
+ نوشته شده در شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۲۳ ب.ظ توسط دل شکسته
|