دلم می خواهد از حال تو بانو باخبر باشم
به هر جا می روی حتما من آنجا زودتر باشم
اگر شادی و یا غمگین شریک لحظه ات باشم
مرا در خاطرت آری به یادت مفتخر باشم
برای گریه ات شانه، برای خنده ات علّت
برای شوق پروازت برایت بال و پر باشم
کنار پنجره آیی به کوچه زل زنی ...ناگه
نگاهت سوی من افتد در آنجا رهگذر باشم
نباشد فرق چندانی میان قهوه یا چایی
اگر که تلخ می نوشی به کام تو شکر باشم
اگر جنگی است بین ما هواخواهان کوی تو
میان این همه عاشق همیشه در نظر باشم
دلم دیگر نمی خواهد کنار دیگری باشی
اگر با تو کسی باشد فقط من یک نفر باشم!