بيرون پناهگاهت مي مانم و درون را نگاه مي کنم 

 

درحاليکه در اطرافم ، از هر سو ، بمب مي ريزند 

 

تو در داخل پناهگاهت

 

چقدر سرحال و در امان و خوشحال بنظر مي آيي 

 

آيا گفته بودم که من به اين چيزها توجه مي کنم ؟

 

آيا گفته بودم که چه شگفت آور هستي و چقدر ناراحتم که

 

از هم جدا شده ايم ؟

 

عزيزم ، من بيرون پناهگاه تو ايستاده ام 

 

اما اميدوارم که در قلب تو باشم