دل من
دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده
می خوام از تو بنویسم کاغذ ام همش سفیده
یه سوال عاشقونه بگه هر کسی می دونه
اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمی ده؟
چقدر دعا کنم من خدا رو صدا کنم من
دست من به آسمونه نیمه شب دم سپیده
گفتم از عشق تو می خوام سر بذارم به بیابون
گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده
التماس کردم که یکشب لا اقل بیا تو خوابم
گفت که هذیون و تموم کن انگاری تبت شدیده
گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی
گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده؟
اونی رو که دوست نداری دنبالت می یاد تا آخر
اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده؟
تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
رنگه من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده
سرنوشت گریه نداره
+ نوشته شده در پنجشنبه ششم بهمن ۱۳۸۴ ساعت ۲:۱۳ ب.ظ توسط دل شکسته
|