بخون تا باور کنی که ....

 

آخر چطور باور کنم اونهمه عشق تو را ، تو چه شده ای با تو چه

 

کرده اند که اینگونه بی رحمانه آزارم میدهی ، مگر نه اینست که

 

 دوستت دارم و دوستم داری ، باورت دارم و باورم داری ،

 

می خواهمت و می خواهی مرا، پس چرا آزارم میدهی ، تو عوض

 

شده ای ، نه من . تو رفتارت تغییر کرده ، نه من . وتو دیگر دوستم

 

نداری ، نه من . تو دیگر باورم نداری بی انصاف ، نه من . چرا

 

  اینگونه با من رفتار میکنی ، من تو را و همة وجودت را دوست

 

میدارم به خاطر خودت نه برای هیچ چیز دیگر ، ولی تو را به خدا

 

 تو هم درکم کن ... باورم کن ... آزارم نده. برایت پربهاترین را

 

فدا خواهم کرد آنرا نادیده نگیر،  بوی بد حسادت میاد ، بوی بد

 

نامردی و بی معرفتی میاد،بیا من وتو توی آن هوا نفس نکشیم و به

 

 آنها میدان ندهیم بیا تا همدیگر را بیشتر از دیروز و امروز دوست

 

بداریم و باور کنیم ، هیچکی مثل تو نمی تونه – نمی تونه قلبمو

 

 بخونه ، من تو را صادق دیدم تو هم مرا ببین آنگونه که من دیده

 

ام به خدا که شک ریشه و بنیان زندگی را بهم میریزد بیا چشمانمان

 

 را بشوئیم و جور دیگری ببینیم به هر بی سرو پایی میدان ندهیم

 

 و نگذاریم که زندگیمان بهم بریزد .

 

 و بازهم میگویم تا بداند و بدانی که ...

 

........ اینبار خیلی دوستت دارم .