قلبم

 

قلبم محکوم شد به شکستن

 

غرورم محکوم شد به خرد شدن

 

احساسم محکوم شد به بازی گرفته شدن

 

دلم محکوم شد به تير خوردن

 

چشمانم محکوم شد به باريدن

 

اما عشقت محکوم شد به اسير شدن

 

 در قطره قطره خونم

 

در ميان تکه تکه های قلب تکه تکه ام

 

در ميان جای جای قلبم