زندگي فاصله چشم تو تا چشم من است

 

تا مرا مي نگري ، مي روم تا بسرايم غزلي ديگر را ،

 

غزلي از شب عشق ، غزلي از دل يك بلبل مست

 

كه به اندازه خورشيد تمنا گرم است

 

و من و تو از همين فاصله ها رنگ شديم

 

در پس پنجره شبرنگ شديم

 

من تمناي تو را زار زدم

 

آسمان از غم من ابري شد

 

اما نگريست...

 

شايد او از لبه رسوايي ، مثل من مي ترسد

 

كاش باراني مي شد ، آسمان دل من ... !