اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و
تمام فکر و زندگی من تو شده ای
به خدا بدان که این دست خودم نیست!
اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و
دستانم سرد است و اگر
میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و
پراز غم و غصه است بدان
که این دست خودم نیست!
دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم
میبینم و به یاد تو می باشم.
دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ،
به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می
اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!
دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا
در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی!
عزیزم دست خودم نیست که اینهمه تو را دوست میدارم
، این همه احساسات
عاشقانه که من برای تو مینویسم دست خودم نیست!
عزیزم دست خودم نیست ، دست این قلب پر توقع من است
! به قلبم حق میدهم که تنها تو را میخواهد چون تو بهترین و آخرین دوست واقعی و همدلی هستی که در اعماق قلبم
نشسته ای و کسی هستی که میتوانی قلبم را برای همیشه
نزد خودگه داری و با حضورت در قلبم انتظار آن را برآورده کنی
چونکه
تو لایق آن هستی
عزیزم





+ نوشته شده در جمعه هجدهم فروردین ۱۳۸۵ ساعت ۵:۳۶ ب.ظ توسط دل شکسته
|