نرم و آهسته بیایید
سیاهی سایه اش را بر دلم انداخت
دلم گریست
آرام آرام
نور بود ، امید بود
اما حرکتی نبود
نشسته بودم میان گذر زمان ، زمان بی آغاز و بی پایان
و چه آرام ترک خورده بودم
ترک را میشود مرهم گذاشت؟
میشود از یاد برد؟
شاید شکستن ها را ، هم راه گریزی باشد
دلم گریست
آرام آرام
نور بود ، امید بود
اما حرکتی نبود
نشسته بودم میان گذر زمان ، زمان بی آغاز و بی پایان
و چه آرام ترک خورده بودم
ترک را میشود مرهم گذاشت؟
میشود از یاد برد؟
شاید شکستن ها را ، هم راه گریزی باشد
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۸۵ ساعت ۱۱:۵۷ ب.ظ توسط دل شکسته
|