تو را................
تو را فرياد خواهم زد ، در اوج دل كُشي هايم
نگو بر نقطه ي صفر است ، تنور داغ رؤيايم
چنان در بَندِ شب ، گيرم ، كه حتي بغض من جُرم است !
كه بر اين پلك افسرده ، غرور سرمه دان بشكست !
مَرمت كن غرورم را ، نگو بگذشته كار از كار !
كه من بي سنگر و اين شب ، حضور ممتد آوار !
تو را فرياد خواهم زد ، در اوج دل كُشي هايم
نگو بر نقطه ي صفر است ، تنور داغ رؤيايم
فرود آ اي مسيحايي ، بگير نعش مرا بر دوش !
سرانجام مرا سر كن ، اگر تلخم اگر خاموش !
بيا با بيرق دريا ، كه بي وقفه كويرم من !
براي بودنِ بی تو ، به مردن ناگزيرم من !!!
+ نوشته شده در پنجشنبه سی و یکم فروردین ۱۳۸۵ ساعت ۱:۳۳ ق.ظ توسط دل شکسته
|