من خسته ام

خسته

تنها

 در دالانهای تاریک تو در تو

خالی از تمام بودنها

سلام

روز های پر از تشویش

اندیشه های تلخ من

آرزوهاي خفته در خاكم

روزهايي كه همراه هيچ كس نشدید

بادهايي كه مي وزيدید

در مزرعه دلم

گرد مرگ را مي پاشيدید

باغچه هايي كه با خاك انديشه هاي تلخم

بي ثمر شدید

در کدام مغازه

عاطفه مادري مي فروشند

اندکی پناهم دهید

شرح دردهایم بشنوید

بیقرارم باشید

ققنوس جنگلهایم

در اتش تنهایی سوخت