دروغ ....
از همان ابتدا دروغ گفتند!
مگر نگفتند که "من" و " تو" می شویم "ما" ؟
پس چرا حالا "من" این قدر تنهاست !
از کی " تو" اینقدر سنگ دل شد ؟!…
اصلا این " او" را که بازی داد ؟!…
که آمد و " تو" را با خود برد و شدید " شما" !!
می بینی
قصه ی عشقمان !
فاتحه ی دستور زبان را خوانده است
از بچگی
پر کردن جاهای خالی برایم سخت بود
فرقی نمی کرد
فارسی
تاریخ
….
جاخالی نده!
این همه جاخالی زیاد نیست ؟
دلم دوباره شكست....
از همان جای قبلی...!
كاش می شد آخر اسمت نقطه گذاشت تا دیگر شروع نشوی....
كاش می شد فریاد بزنم... پایان!
دلم خیلی گرفته!....
اینجا نمی توان به كسی نزدیك شد!
آدمها از دور دوست داشتنی ترند!
+ نوشته شده در یکشنبه یکم اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۰ ق.ظ توسط دل شکسته
|