حرف دل
امشب دلم خيلي گرفته نمي دونم چرا ؟
مي خوام يه سخن از استاد دكتر علي شريعتي براتون بنويسم
اميدوارم كه خوشتون بياد![]()
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد؟
نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت؟
ولي بسيار مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد
گلويم سوتكي باشد به دست كودكي گستاخ و بازيگوش
واو يك ريز وپي در پي دم گرم گلویش را در گلویم سخت بفشارد وخواب خفتگان خفته را آشفته و آشفته ترسازد
بدين سان بشكند دائم سكوت مرگبارم را.
دكتر علي شريعتي![]()
چون زمانه ابستن حادثه ها است و ممكن است طوفان حادثه ها
كشتي ناخدايم را در درياي ژرف غرق كندقطعه اي از
نگاشته هايم را به عنوان تخريب كاخ فراموشي
تقديم شما عزيزان مي كنم...
من از انچه كردم به هستي هلاك...به ايين مستان بريدم زخاك
به تابوتي از چوب تاكم كنيد...به راه خرابات خاكم كنيد
وزان پس غسلم دهيد...بر دوش مستم دهيد
نريزيد در كورم جزً شراب...نياريد در ماتم جزً رباب